چرا هیچ کس دلش نمیخواهد با شما وقت بگذراند؟
تاریخ انتشار: ۲۳ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۱۸۳۳۷
همشهری آنلاین: همین حالا نگاهی به تلفن همراهتان بیندازید؛ چند دوست برایتان پیغام خصوصی فرستادهاند و چند تماس از دست رفته دارید؟ حالا که خوب فکر میکنید، میبینید هفتهها و ماههای اخیر را بیش از اندازه در تنهایی سپری کردهاید؟ سر شلوغی خودتان و آدمهای دیگر را بهانه نکنید؛ حتی در این روزهای شلوغ پایان سال هم آدمها بهاندازه کافی برای وقتگذراندن با هم فرصت دارند؛ شاید تنهایی که شما را محاصره کرده، حاصل اشتباههایی که در معاشرتهایتان انجام میدهید باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آدمهای متعصب فقط عقاید سفت و سختی در مورد موضوعات مختلف ندارند؛ تعصب آنها وقتی خودش را به رخ میکشد که گوش شنوا برای شنیدن هیچ عقیده دیگری ندارند. برای آنها یک سؤال تنها یک جواب دارد و آن هم جوابی است که خودشان برایش در ذهن دارند.
برخلاف آدمهای دیگر که خودشون در مورد موضوعی عقیدهای دارند و دیگران را موظف به باور داشتن به آن نمیدانند، آدمهای متعصب به هر کس که عقیده مخالفی داشته باشد توهین میکنند و این تفاوت را ناشی از بیخردی آدمهای دیگر میدانند. دیدن موضوعات از زاویههای مختلف، این آدمها را مضطرب و خشمگین میکند و آنقدر به باور خودشان ایمان دارند که حتی شنیدن عقیده دیگران میتواند در آنها حالت دفاعی ایجاد کند.
همه چیزدان هستید؟فقط تعصب نیست که میتواند شما را غیرقابل تحمل جلوه دهد. اگر شما مثل یک دائرهالمعارف سیار، وانمود میکنید که در مورد هر چیز اطلاعات نابی دارید و در هر بحثی خودتان را شریک میکنید، طبیعی است که تحملتان برای دیگران سخت باشد. آدمهای غیرقابل تحمل میتوانند در مورد میزان درد زایمان فیل گرفته تا اندازه چشمهای آهو اظهار نظر کنند و حتی در مورد هر موضوعی، یک خاطره شخصی هم تعریف کنند و با پشتوانه اطلاعاتی که فکر میکنند دارند، در همه بحثها دیگران را رد کنند و با نظرشان مخالفت کنند. همیشه مخالف بودن و به رخ کشیدن اطلاعات میتواند آنها را به آدمهای تنها و غیرقابل تحملی تبدیل کند.
گوش شنوا ندارید؟غیرقابل تحملها شنوندههای خوبی نیستند. هیچ کس نمیتواند با لذت درست شنیده شدن و درک شدن برایشان خاطره تعریف کند یا درد دلهایش را پیششان ببرد. اگر شما هم جزو این آدمها باشید، وقتی کسی سر حرف را با شما باز میکند، دهها بار وسط حرفش میپرید و حتی در جریان صحبت کردن او هم میخواهید خودتان گوینده باشید. گذشته از این، اگر غیرقابل تحمل باشید، به خاطر تعصبهایی که دارید، نمیتوانید تنها شنونده رویدادها باشید و حتی وقتی خاطرهای را میشنوید، سعی میکنید گوینده را به خیال خودتان از نادانی بیرون بیاورید و عقایدش را اصلاح کنید. یکی از اشتباهات بزرگ آدمهای غیرقابل تحمل این است که بهجای شنیدن حرفهای آدمها، صحبتهایشان را مدام تحلیل و ارزشگذاری میکنند و بدون قضاوت کردن از کنار هیچ چیز نمیگذرند.
مثل آتشفشانید؟غیرقابل تحملها مثل یک آتشفشان آماده منفجر شدن هستند و اضطرابی که با چنین ویژگی در آدمهای دیگر ایجاد میکنند، میتواند همه را از آنها فراری دهد. انگار آنها یک دنیا خشم فروخورده دارند که در هر رابطهای سرریز میکند. برای چنین آدمهایی در هر بحثی دلیلی برای از کوره در رفتن وجود دارد و عقاید مخالف یا متفاوت آدمها را حملهای به خودشان تلقی میکنند و برای اینکه در این نزاع خیالی نبازند، شمشیر و سپرشان را برمیدارند و به دیگران حمله میکنند. اگر شما هم غیرقابل تحمل باشید، میتوانیم بگوییم که احتمالاً در سوءتفاهم سازی استادید و هر موضوع خنثایی را میتوانید بیش از اندازه منفی ارزیابی کنید.
سلطان جنگل هستید؟رابطه برابر برای غیرقابل تحملها معنایی ندارد. از نظر آنها آدمها به دو دسته تقسیم میشوند، کسانی که کنترل میشوند، کسانی که دیگران را کنترل میکنند و معمولا میخواهند کنترل کننده رابطه خودشان باشند و دیگران در گروه کنترل شوندهها جا بگیرند. به همین دلیل آدمهای غیرقابل تحمل برای فرار از کنترل شدن، پیشدستی میکنند و با سلطهجویی، خودشان را بهعنوان تصمیمگیرنده نهایی معرفی میکنند. چنین آدمهایی نه تنها در روابط کاری و دوستانه میخواهند نقش رئیس را بازی کنند، بلکه حتی در زندگی مشترک و رابطهای که با فرزندشان دارند هم نمیتوانند خود را با دیگران برابر ببینند و به آنها هم حق انتخاب و تصمیمگیری بدهند.
از سکوی اول پایین نمیآیید؟حسادت یکی دیگر از ویژگیهای غیرقابل تحملهاست. آنها نمیتوانند از موفقیت و بالا رفتن کسی خوشحال شوند و همیشه در حال مقایسه وضعیت خود با دیگران هستند. آرزوهای غیرقابل تحملها، آرزوها و خواستههای دیگران است. کافی است کسی به موفقیتی برسد تا غیرقابل تحملها آرزوی رسیدن به جایگاه او را در ذهنشان بپرورانند و تا به آن نقطه نرسند، آرام نگیرند. اگر شما هم جزو این آدمها باشید، برنامه زندگیتان را از روی قدمهایی که آدمهای اطرافتان برمیدارند میچینید و با توجه به پیشرفتهای آنها مسیر پیش رویشان را ترسیم میکنند.
کد خبر 773017 منبع: همشهری آنلاین برچسبها روانشناسی مهارتهای زندگیمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: روانشناسی مهارت های زندگی غیرقابل تحمل ها آدم های دیگر اگر شما شما هم آدم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۱۸۳۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۸ نکته درباره افکار و خطاهای شناختی/ چطور خشم خود را کنترل کنیم؟
همه انسانها از استعداد لازم برای منفی فکرکردن برخوردارند. گرچه ممکن است بیماران مبتلا به بیماریهای روانپزشکی یا کسانی که افسردگی، خشم، اضطراب، ترس وعشق را تجربه میکنند، در مقایسه با افراد عادی افکارغیرمنطقی و منفی بیشتری داشته باشند.
افراد بههنجار و عادی نیز در موقعیتهای خاص مانند زمانی که هیجان خاصی را تجربه میکنند، آمادگی تولید افکار منفی را دارند. بنابراین یکی از راههای به دام کشیدن افکار منفی، توجه به هیجانات است.
وقتی برانگیخته هستید یا زمانی که در حال گذر از مرحله پیش از خشم به مرحله خشم و پرخاشگری هستید، بدانید که «افکار برانگیزاننده» نقش کلیدی را بازی میکنند و کنترل خشم بدون مهار این افکار امکان پذیر نیست. از طرفی برانگیختگی و هیجان، در فرآیند پردازش اطلاعات تداخل ایجاد میکنند و سبب میشوند که فرد به گونهای خاص فکر کند. سوگیری در پردازش اطلاعات که تحت تأثیر خطاهای شناختی است، نه تنها به خشم دامن میزند، بلکه فرد را از دسترسی به اطلاعات ناب نیز محروم میکند. اولین گام شناسایی خطاهای شناختی در فکر است. این خطاها عبارتند از:
۱- برچسبها:
برچسبهایی مانند بی انصاف، گستاخ، احمق، سوء استفادهگر، رذل و... میتوانند شما را خشمگینتر کنند و به همین دلیل واکنشهای پرخاشگرانه شدیدتری از خود نشان دهید. زیرا برچسبهایی که به دیگران میزنید، سبب میشود که دیگران را تحقیر یا سرزنش کنید و دقیقاً به خاطر همین برچسبها، حق مسلم خود میدانید که آنها را بکوبید یا زیر سؤال ببرید. شما ممکن است حتی به خودتان برچسبهایی مانند از بدشانسی من است، آدمی ابلهتر از من پیدا نکردند ، از بس ملاحظه کار هستم چنین دردسرهایی برای من پیش میآید بزنید.
حال وقتی به خود یا دیگری برچسب میزنید از خود بپرسید آیا کلی قضاوت نمیکنم؟ این برچسب مرا بیشتر عصبانی میکند یا آرام میکند؟ پاسخ دادن به این سؤالات میتواند به شما کمک کند تا برچسب زدن را متوقف کنید و برچسب ها را زیر سؤال ببرید. برای مثال ممکن است فردی در بسیاری از زمینه ها مسئولانه عمل کند اما در زمینهی خاصی غیرمسئول باشد پس نمیتوان به او برچسب کلی زد.
۲- قصد و عمد:
اگر کسی به شما وعدهای دهد و نتواند در زمان مقرر شده به وعدهی خود عمل کند، ممکن است دلایل زیادی برای این خلف وعده وجود داشته باشد اما اگر پیش خود فکر کنید که حتماً قصدی در کار بوده و فرد از روی عمد دست به چنین کاری زده است، خشمگین میشوید؛ زیرا احساس میکنید از شما سوء استفاده شده است. در این حالت نمرهی برانگیختگی شما در چند ثانیه از ۳ به ۱۰ میرسد و به سرعت به مرحلهی خشم و پرخاشگری میرسید، زیرا وقتی احساس کنید قربانی هستید و طرف به عمد خواسته است برای شما مشکلی ایجاد کند، تنها با تنبیه و حمله به طرف مقابل آتش خشم درونتان خاموش میشود. برای مثال، کسی گوشی تلفن را برنمیدارد و شما پیش خود میگویید: «عمداً گوشی را برنمیدارد و پاسخ تلفن مرا نمیدهد.»
۳- ذهن خوانی:
خواندن ذهن دیگران، عادت بیمارگونهی بسیاری از انسان هاست. زمانی که هیجان خاصی را تجربه میکنیم، بیشتر از مواقع دیگر به ذهن خوانی دست میزنیم. وقتی اندکی برانگیخته هستید و میزان برانگیختگی شما به نمرهی ۳ یا ۴ رسیده است، تنها یک یا دو ذهن خوانی کافی است که به نقطهی انفجار برسید. وقتی ذهنخوانی میکنید در مورد این که دیگران چه فکرهایی درباره شما دارند، پیش خودتان حدسهایی میزنید و سپس فرض را بر این میگذارید که این فرضها درست است و دیگران در مورد شما این گونه فکر میکنند.
۴- فاجعه سازی:
فاجعه سازی از اتفاق پیش آمده یا عملکرد طرف مقابل میتواند شما را از نقطه ۰ به نقطه ۱۰ در مقیاس برانگیختگی برساند. فاجعهسازی اغلب در قالب جملات این وحشتناک است، فاجعه است و غیرممکن است، میباشد.
نوع دیگری از فاجعهسازی «مطلق نگری» است. مطلق نگری در برابر نسبینگری قرار دارد و با واژههایی مانند «او همیشه... او هیچ وقت..... او هرگز...» همراه است.
طبیعی است که وقتی احساس قربانی شدن کنید، یا احساس کنید دیگری نسبت به شما ظلم کرده است و حق شما را تضییع نموده است، احساس خشم کنید و دست به پرخاشگری بزنید. برای مقابله با بزرگنمایی و فاجعهسازی از فنون همدلی، پرس وجو، کاوش و بررسی سود و زیان استفاده کنید.
۵- دنبال مقصر گشتن:
در صورتی که با مشاهدهی یک رویداد ناخوشایند، درصدد یافتن یک فرد مقصر یا گناه کار باشید تا همهی تقصیرها را به گردن او بیندازید، خشمگینتر خواهید شد و ممکن است دست به پرخاشگری بزنید. برای مثال: همه اش تقصیر اوست. اگر او دیر نمیکرد این اتفاق نمی افتاد.
به جملهی بالا نگاه کنید و تأثیر آن را در ایجاد خشم ببینید.
۶- نتیجهگیری شتابزده:
از یک رویداد یا اتفاق خاص، سریع نتیجه گیری میکنید و بر اساس آن واکنش نشان میدهید. برای مثال، اگر کسی به موقع سر قرار حاضر نشود، بلافاصله نتیجه میگیرید که شما را عمدا معطل کرده و سر کار گذاشته است. با این نتیجهگیری زودرس، به سرعت خشمگین میشوید و واکنش منفی نشان میدهید.
۷- پیشبینی منفی:
پیشبینی منفی رفتارهای احتمالی دیگران، میتواند برانگیزاننده خشم باشد. برای مثال کسی از شما کتابی امانت میگیرد و به موقع به شما نمیرساند با خود میگویید: «اگر با او برخورد نکنم و به اصطلاح او را سر جایش ننشانم دفعه بعد هم این کار را خواهد کرد.» «اگر از من حساب نبرد به این رفتارها ادامه خواهد داد.» همان طور که میبینید پیشبینی منفی برای رفتار دیگران میتواند برانگیزانندهی خشم باشد و سبب میشود واکنش منفی شدیدی از خود نشان دهید.
۸- تعمیم:
در تعمیم فرد با استفاده از کلماتی مانند «همیشه»، «هرگز»، «هیچوقت» یک رویداد را تعمیم میدهد. برای مثال: «دیر کردن کار همیشگیاش است.»
الهه ضمیری - خبرنگار تحریریه جوان قدس